این روزها
سلام قندعسلم.خوبی گلم؟جات خوبه؟ روز بعد عاشورا مهمونامون رفتن.بابایی هم چندروزی بود سرماخورده بودن.واسه همین عصررفتیم بم هم بابایی برن دکتر هم من برم دکتر بخاطر کمردردم. رفتیم بیمارستان.بابایی ویزیت شدن منم رفتم زایشگاه.صدای قلبتو چک کردن خوب بود.اما آزمایش ادرارمو که گرفتم دکترگفت عفونت شدیدکه امکان داره بستری بشی چون عفونت باعث سقط میشه و.....ازطرفی هم دکترم نوبت بهم ندادومن موندم ویه استرس عجیب.رفتیم خونه خاله.بابایی حالشون خیلی بدترشدطوری که اصلا نمیتونستن بلندشن.آبجی هم حالش خوب نبود.گلوم پربغض بود.بایدهم پرستارباباجون میبودم،هم مراقب آبجی،هم نگران حال خودم وشما.تا صبح خیلی سخت گذشت.عصرمجدددردام شدیدشدکه نتونستیم بریم هیئت ورفتیم بیما...
نویسنده :
مادرمنتظر
13:08