کاکا جون،علی آقاکاکا جون،علی آقا، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره
آبجی کاکاآبجی کاکا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

درانتظارکودک

آزمایش

سلام گل اقاقیای من.خوبی پسری؟ امروزصبح ناشتارفتم آزمایش.چشمت روزبدنبینه آزمایش گلوکوزم چهارمرحله ای بود.ازساعت9تا12 چهاربارخون ازم گرفتن.مرحله آخرش روی صندلی داشتم ضعف میکردم.اما خب تن شما سلامت شیرینم.اومدم خونه یه چیزی خوردم تاناهار.غذاکه خوردم جون گرفتی حسابی لگدزدی فدای پاهای کوچولوت عصرهم حسابی هوای حرم و دعای کمیل کردم.یهویی ساعت 4 بودبه پدرجون زنگ زدن که ساعت7 بیاین حرم جلسه.ماو عزیزهم ازخداخواسته کارامونو انجام دادیم وهمراه پدرجون رفتیم.هواحسابی سرد بود.مه غلیظی توی هوابود که گنبد دیده نمیشد.رفتیم دارالمرحمه.آخرای دعابوداما خیلی عالی بود.آبجی هم یکسره میدوید کتاب دعا ومهر می آورد.ان شاءالله چندماه بغلم باشی بریم حرم دوست دارم ع...
26 آذر 1394

هوای بهشتی

سلام عطرگل پونه.خوبی گل پسری؟ یه روزی میشه که تو هوای شهر بهشت نفس میکشیم.چه لذتی داره کنار آقابودن.ریه های انسان پراز عشق میشه.پراز آرامش.یه آرامش ناب و یه عشق بهشتی.دیروز که رسیدیم عصر آبجی جون اشک میریخت بریم پیش امام رضای مهبون.باوجوداینکه یه خورده برام سخت بود اما رفتیم.ارزششو داشت.آبجی کلی روحیه گرفت.برگشتنا میگفت اینقدر امام رضای مهبون دوست دارمممممممم اینقده  اینقده دوست دارممممممممم الان رفتیم.... خلاصه آبجی جون حستبی عشق امام رضاست.امیدوارم و از ته دلم از خود آقا میخوام شما وتمام نسل ما عاشق آقا باشن...    
23 آذر 1394

آنفولانزا

سلام دلبری مامان.خوبی؟جات راحته؟ متاسفانه آمارتلفات آنفولانزا بیشترشده.هرچندمیگن خطربرطرف شده اما باباجون حسابی نگران ماهستن.واسه همین برای من وآبجی بلیت هواپیماکرفتن که چندروزی بریم مشهد.همین ویروس هم باعث شده شب رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله وامام حسن وامام رضا علیهما السلام رو نریم روضه وتوی خونه موندیم.ان شاءالله سال دیگه این ایام عزیز رو کربلا ومشهد باشیم. دعاکن عزیز پاک من
20 آذر 1394

ورود به ماه هفت

سلام قندک قشنگم خوبی گلی جونم؟ دیگه وارد ماه هفت شدیم ومامان حسابی سنگین شده.ده روز دیگه هم غربالگری ماه هفت داریم که ان شاءالله اون هم خوب باشه مثل بقیه. حرکاتت بیشترشده وگاهی ازروی لباسم کاملا مشخصه.مثلا دیشب داشتم باآبجی نقاشی میکردم چنان لگدهای محکمی میزدی که بابایی کاملامتوجه شدن.یه روزم آبجی کنارم نشسته بود یکدفعه گفت داداش داره تکون میخوره.کاملا حست کرده بود. یه چیز جالب دیگه اینکه به صدای آبجی خیلی واکنش نشون میدی.چندشب قبل آبجی داشت شعرمیخوند که دیدم شماکولاکک کردی.آبجی ساکت میشد آروم میشدی.باز آبجی شعرمیخوند وشما ورزش...تااینکه فهمیدم بلههههه دست خواهر وبرادر تو یه کاسه است.قربون فرشته هام.ازهمین الان معلومه خیلی همو دوست د...
17 آذر 1394

اربعین

سلام علی اکبرم فردااربعینه.وماامسال هم از کاروان زوار پیاده جاموندیم.اما بابایی جون قول دادن ان شاءالله سال دیگه چهارنفری بریم زیارت.آبجی جونت هم کربلا میبینه میگه بریم کربلا. دعاکن طفل معصوم من. دعاهات حتمامستجابه. دعاکن سال دیگه زائر پیاده کربلا بشیم
10 آذر 1394

یه سفر...خریدسیسمونی

سلام آقازاده .خوبی مامانی؟جات راحته؟ شنبه هفته قبل 16آبان مامانی وقت دکترداشت کرمان.وقتی بابایی لیست خرید بلندبالای منو دیدن گفتن بعدامیریم بندر.اماچون دیگه کم کم مامان داره سنگین میشه تصمیم گرفتیم بزنیم به جاده.شنبه کارامونو انجام دادیم.کرمان حسابی سرد بود.یکشنبه راه افتادیم سمت بندر.نزدیک ظهر بابایی زنگ زدن که سوییت بندرعباس هماهنگ نبود.زنگ زدن قشم که گفتن سوییت آماده است.ماهم دل رو زدیم به دریا و زدیم به دریا.رفتیم قشم.شب بود که رسیدیم.استراحت کردیم و چون شب زود خوابیده بودیم صبح زود همگی بیدار باش بودیم.بعد صبحانه رفتیم درگهان.اینقدر زود رفته بودیم که هنوز همه مغازه ها باز نشده بود.خلاصه کلی خرید کردیم واسه شما و آبجی جون.خریدای شماهم ...
26 آبان 1394

نی نی 5 ماهه من

سلام گل پسری.قند عسلی.چطوری دلم؟خوبی؟ 5ماهه شدنت مبارک   نیمه بیشتر راه روطی کردیم.چهار ماه دیگه طاقت بیاریم تموم میشه ومن وبابایی وآبجی میتونیم بغلت کنیم.وای که چه بی تابم برای اون روز و اون لحظه که بتونم ببوسمت و تنت روبوکنم. اگرخدا بخواد میخوایم بریم واست سیسمونی بخریم.البته نمیشه گفت سیسمونی ، وسایل مورد نیاز اولیه.مابقیشو وقتی اومدی ان شاءالله باهم میریم ممیخریم خوشگل من دوست دارم شیرین ترین   ...
15 آبان 1394

نیمه راه

سلام شکرپنیرم.خوبی  گل پسرم؟قربون پاهای کوچولوت بشم که گهگاه یه لگدآروم میزنی. برعکس آبجی جون که یکسره وول میخورد شماآرومی.دیگه شکرخدا نیمه راه رو گذروندیم.یه چهار ماه ونیم شیرین البته همراه با استرس گهگاهی ودردهای پراکنده که کاملا طبیعیه.ولی خب کلا دوران خوبی داشتیم و شماهم زیاد اذیتم نکردی. ازت میخوام نیمه دومشم همینطوری محکم بچسبی به دل مامان ووعجلهنکنی.خیلی دوست دارم همون22اسفند زمینی بشی چون مصادف باشب شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها ست. اگرخدابخواد دیگه میخوام خریدایی که لازم داریم رو انجام بدم.چون زمستون میشه ورفتن به کرمان سخت.هرموقع سیسمونی قشنگت رو خریدیم عکساشو برات میذارم قشنگم راستی دیشب بادوستمون رفتیم ارگ جدید.یه پسر...
9 آبان 1394

این روزها

سلام قندعسلم.خوبی گلم؟جات خوبه؟ روز بعد عاشورا مهمونامون رفتن.بابایی هم چندروزی بود سرماخورده بودن.واسه همین عصررفتیم بم هم بابایی برن دکتر هم من برم دکتر بخاطر کمردردم. رفتیم بیمارستان.بابایی ویزیت شدن منم رفتم زایشگاه.صدای قلبتو چک کردن خوب بود.اما آزمایش ادرارمو که گرفتم دکترگفت عفونت شدیدکه امکان داره بستری بشی چون عفونت باعث سقط میشه و.....ازطرفی هم دکترم نوبت بهم ندادومن موندم ویه استرس عجیب.رفتیم خونه خاله.بابایی حالشون خیلی بدترشدطوری که اصلا نمیتونستن بلندشن.آبجی هم حالش خوب نبود.گلوم پربغض بود.بایدهم پرستارباباجون میبودم،هم مراقب آبجی،هم نگران حال خودم وشما.تا صبح خیلی سخت گذشت.عصرمجدددردام شدیدشدکه نتونستیم بریم هیئت ورفتیم بیما...
5 آبان 1394