کاکا جون،علی آقاکاکا جون،علی آقا، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره
آبجی کاکاآبجی کاکا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

درانتظارکودک

حالم خوب نیست....

سلام قندک من.خوبی فدات شم؟ هرچی میگذره حالم بدترمیشه.شباخیلی بی حال میشم.امروز صبح هم حالم بدشد نتونستم صبحانه بخورم.نمیدونم اینا بخاطر چیه. چندروزدیگه معلوم میشه مهمونمون شدی یانه.امیدوارم باخبر اومدنت بیام گل قشنگم. مراقب خودت باش امیددل مادر منتظرتم بیصبرانه......    
25 اسفند 1393

حالم خوب نیست...

سلام دلبندمادر خوبی؟خوش میگذره بهت ؟ چندوقتیه حال مامان خوب نیست سردردهای شدید میگیرم.فکرکنم شیرم بدمزه شده.چون آبجی جونت کمترشیرمیخوره. بعضی وقتا غذاکه میخورم حالم خیلی بدمیشه.چندشب پیش بخاطر سردرد شدید رفتیم دکتر.بابایی میگفتن نکنه خبریه؟ گفتن نه بابا فکرنکنم.ولی گلم بیصبرانه منتظرتم . زودتر بیا.گمونم بابایی هم کم کم دارننمثل من بی طاقت میشن واسه اومدنت.... دوست داریم...  
19 اسفند 1393

برگشت بابایی

سلام بادوم کوچولوی مامانی بابایی بعدازیکماه ازسفربرگشتن کاش شماهم بودی پیشمون و باباجون واسه شماهم مثل آبجی کلی سوغاتی میاوردن ولی حییییییف.... دلم خیلی گرفته زودتربیا عسلک من دوست دارم ...
4 اسفند 1393

چهل روز انتظار...

سلام عشقولک مامان چندروزی میشه که چله زیارت عاشورا و حدیث کسائی که برااومدنت برداشته بودم تموم شده.فردا هم هفده ربیع الاول و میلاد پیامبراعظم صلی الله علیه و آله و امام صادق علیه السلام هست .روزی که ازخداخواستم علائم اومدن شماروبهم نشون بده... عیدت مبارک خوشکل من...  
18 دی 1393

سفربابایی...

سلام فندق کوچولوی من چندروز دیگه بابایی میخوان برن سفر.اونم نه یک روز و دوروز . یکماه..... از الان دلم خیلی گرفته... ازشماهم که هنوز خبری نیست دوست داشتم قبل رفتن بابایی شما اومده باشی پیشم . ولی ظاهرا مصلحت چیز دیگه ایه... مراقب خودت باش گلکم...
7 دی 1393

همیشه بهارم....

سلام گل همیشه بهار من خوبی دلبندم؟ دوروز پیش ختم سوره واقعه ام تموم شد. چهارده تا واقعه خوندم وخداروبه حق چهارده معصوم علیهم السلام قسم دادم ودست به دامنشون شدم که شماهرچه زودتر بیای پیشمون.  دلم پیش زوار اربعین کربلاست که پیاده میرن زیارت.دلم خیلی شکست.گفتم یاامام حسین.حالاکه اربعین کربلا نبردیم یه علی اکبر بهم بده تادلم آروم بگیره.چون جاموندنم اززیارت خیلی داغونم کرده. بااین هدیه کمی دلم آروم میگیره... ازخداجون بخواه این ماه تورومهمون دلم کنه.... دوست دارم...
18 آذر 1393

..........

سلام زندگی مادر حس خیلی بدی دارم دلهره و استرس گاهی تمام وجودمو پرمیکنه الانم که دارم این مطلب رو برات مینویسم دلم اندازه یه دنیا گرفته.... خیلی امیدداشتم اربعین کربلا باشیم ولی قسمت نشد... البته باباجون خیلی اصرار کردن من وآبجی جون بادایی بریم ولی من دوست ندارم بدون بابایی برم...   ازآقامیخوام شما زود بیای مگر بازود اومدن شما یه ذره از غصه های دلم کم بشه ... واسه دل مامان دعا کن گلکم ...   ...
11 آذر 1393